جدول جو
جدول جو

معنی اعتماد کردن - جستجوی لغت در جدول جو

اعتماد کردن(مُ هََ مَ)
اطمینان کردن. وثوق داشتن به. (فرهنگ فارسی معین). تعویل. (دهار). (تاج المصادر بیهقی). ارتکاء. (تاج المصادر بیهقی). قصد. (منتهی الارب). توکل. (دهار) انتحاء. (المصادر زوزنی). ثقه. وثوق. (یادداشت مؤلف). تکیه کردن. متکی بودن. اتکال: اینجا مشاهد حال بوده است و پیغامهای من بدهد که مردی هشیار است، بباید شنید و بر آن اعتماد کرد. (تاریخ بیهقی ص 327). هر یک از دیگری شایسته ترند و خداوند داند که اعتماد بر کدام بنده باید کرد. (تاریخ بیهقی ص 373). پسر کاکو را بس قوتی نیست و از مردم وی هیچ کاری نیاید و ترکمانان بر گفتار وی اعتماد نمیکنند. (تاریخ بیهقی ص 540). هرچه من پس از این نویسم بمراد و املاء ایشان باشد بر آن هیچ اعتماد نباید کرد. (تاریخ بیهقی ص 328).
هرک اعتماد کرد بدین بیوفا
از بیخ و بار برکند این ریمنش.
ناصرخسرو.
و صواب تر آن باشد که عصای سبک دارند و هر وقت بر آن اعتماد میکنند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و باز برخیزد و آهسته میرود (مسافر) و بر عصا اعتماد میکند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بروی اعتماد کرده و او را بنیابت خویش در آن دیار بگذاشته. (ترجمه تاریخ یمینی ص 757). امیر ناصرالدین برپدر او در وزارت بست اعتماد کرده بود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 357).
دل ای حکیم بر این معبر هلاک مبند
که اعتماد نکردند بر جهان عقال.
سعدی.
بعمر عاریتی هیچ اعتماد مکن
که پنج روزدگر میرود به استعجال.
سعدی.
ما اعتماد بر کرم مستعان کنیم
کان تکیه عار بود که بر مستعار کرد.
سعدی.
اگر چو چنگ ببر درکشد زمانه مرا
بس اعتماد مکن کآنگهت زند که نواخت.
سعدی.
بر دوستی پادشاهان اعتماد نشاید کرد. (گلستان).
ز مهربانی آن ماه می شود معلوم
که بر محبت من کرده اعتماد امروز.
شانی تکلو (از آنندراج).
بحسن ساخته زنهاراعتماد مکن
که در دو هفته مه چارده هلال شود.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
اعتماد کردن
اطمینان کردن، وثوق داشتن به
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اعتماد کردن
للثّقة
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اعتماد کردن
Confide, Trust
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اعتماد کردن
confier, faire confiance
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اعتماد کردن
打ち明ける , 信じる
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اعتماد کردن
倾诉 , 信任
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به چینی
اعتماد کردن
доверять
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به روسی
اعتماد کردن
เชื่อใจ
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
اعتماد کردن
mempercayakan, mempercayai
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اعتماد کردن
विश्वास करना , भरोसा करना
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به هندی
اعتماد کردن
anvertrauen, vertrauen
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
اعتماد کردن
довіряти
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اعتماد کردن
ufać
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
اعتماد کردن
confiar
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اعتماد کردن
לסמוך , לבטוח
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به عبری
اعتماد کردن
confidare, fidarsi
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اعتماد کردن
confiar
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اعتماد کردن
vertrouwen
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
اعتماد کردن
اعتماد کرنا
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به اردو
اعتماد کردن
বিশ্বাস করা
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
اعتماد کردن
kuamini
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اعتماد کردن
güvenmek
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اعتماد کردن
신뢰하다 , 믿다
تصویری از اعتماد کردن
تصویر اعتماد کردن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعتراض کردن
تصویر اعتراض کردن
پرخاشیدن پرخاش کردن چخیدن واخواستن
فرهنگ لغت هوشیار
در گوش گذاشتن اگر سعادت دو جهانی می خواهید اینسخن در گوش گذارید (کلیله و دمنه) گوش فرا دادن شنیدن گوش فرا دادن شنودن اصغاء کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استمداد کردن
تصویر استمداد کردن
مدد خواستن یاری خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
پشت بچیزی دادن تکیه بچیزی کردن، آیه یا حدیث یا سخنی و مانند آنرا سند قرار دادن و بدان تمسک ساختن، یافته نمودن نورده نمودن (نورده سند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتمال کردن
تصویر احتمال کردن
تحمل کردن بردباری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گرد آمدن انجمن کردن فراهم آمدن انجمن کردن با گروهی در یکجا گرد آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
جهد کردن کوشیدن، مجتهد بودن کوشابودن، رای صواب جستن، جهد سعی کوشش، استادی، استنباط مسایل شرعی بقیاس از کلام الله و حدیث و اجماع بشرایطی که در کتب شرعی ثبت است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتصاب کردن
تصویر اعتصاب کردن
دست از کار کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقاد کردن
تصویر انتقاد کردن
خرده گیری، خرده گرفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعتراف کردن
تصویر اعتراف کردن
خستو شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از التماس کردن
تصویر التماس کردن
لابیدن، لابه کردن
فرهنگ واژه فارسی سره